فروم ایساتیس

با سلام و عرض خسته نباشید شما میتوانین با عضویت در این سایت به امکانات دیگری دست پیدا کنید
عضویت در 10 ثانیه انجام میشود

انضم إلى المنتدى ، فالأمر سريع وسهل

فروم ایساتیس

با سلام و عرض خسته نباشید شما میتوانین با عضویت در این سایت به امکانات دیگری دست پیدا کنید
عضویت در 10 ثانیه انجام میشود

فروم ایساتیس

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
با سلام خدمت کاربران و میهمانان ازین به بعد میتونین جدید ترین موضوعات رو در سام سایت مشاهده کنید

    چرا مادرمان را دوست داريم؟

    isatice
    isatice
    Site Director-General
    Site Director-General


    افتخارات : 6 4
    جنسيت : ذكر
    تعداد پستها : 464
    امتياز ها : 1216
    تشكر : 9
    تاريخ عضويت : 2010-06-04
    سن : 31

    چرا مادرمان را دوست داريم؟ Empty چرا مادرمان را دوست داريم؟

    پست من طرف isatice 2010-10-06, 9:43 am

    چون ما را با درد بدنيامي‌آورد و

    بلافاصله با لبخند مي‌پذيرند

    چون شيرشيشه را قبل از اينكه توي حلق

    ما بريزند ، پشت دستشان مي‌ريزند

    چون وقتي توي اتاق پي پي مي‌كنيم

    زياد با ما بداخلاقي نمي‌كنند

    و وقتي بعدها توي تشكمان جي جي
    مي‌كنيم آبروي ما را نمي‌برند

    و وقتي بعدها به زندگي‌شان‌ تركمون مي‌زنيم
    فقط مي‌گويند: خب جوونه ديگه، پيش مياد!
    چون وقتي تب مي‌كنيم، آن‌ها هم عرق مي‌ريزند

    چون وقتي توي ميهماني خجالت مي‌كشيم و توي گوششان مي‌گوييم سيب مي خوام، با صداي بلند مي‌گويند منيرخانوم بي زحمت يه سيب به
    اين بچه بدهيد و ما را عصباني مي‌كند

    و وقتي پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به
    مادر كتك مي‌زند، با پدر دعوا مي‌كنند

    چون وقتي در قابلمه غذا را برمي دارند، يك
    بخاري بلند مي شود كه آدم دلش مي خواهد
    غذا را با قابلمه اش بخورد

    چون وقتي تازه ساعت يازده شب يادمان مي افتد
    كه فلان كار را كه بايد فردا در مدرسه تحويل
    دهيم يادمان رفته،بعد از يك تشر خودش هم پابه پايمان زحمت ميكشد كه همان نصف شبي تمامش كنيم

    چون وسط سريال‌هاي ملودرام گريه مي‌كنند



    چون بعد از گرفتن هديه روز مادر، تمام فكر
    و ذكرش اين است كه مبادا فروشندگان
    بي انصاف سر طفل معصومش را
    كلاه گذاشته باشند

    چون شبهاي امتحان و كنكور پابه ‌پاي ما كم
    مي‌خوابد اما كسي نيست كه برايش قهوه
    بياورد و ميوه پوست بكند

    به خاطر اينكه موقع سربازي رفتن ما،
    گريه مي‌كند و نذر مي كندو پوتين‌هايمان
    را در هر مرخصي واكس مي‌زند

    چون وقتي شب عروسي ما داماد ازش خداحافظي
    ميكند با چشماني پر از اشك سفارشمان را ميكند
    ما را به داماد ميسپارد

    چون وقتي كه موقع مريضيش يك ليوان آب
    به دستش مي دهيم يك طوري تشكر مي كند
    كه واقعا باور مي‌كنيم شاخ قول شكانده‌ايم

    چون موقع مطالعه عينك مي‌زند و پنج دقيقۀ
    بعد در حاليكه عينكش به چشمش است
    ميپرسد:اين عينك منو نديدين؟

    چون هيچوقت يادشان نمي‌رود كه از كدام غذا
    بدمان مي‌آيد و عاشق كدام غذاييم ،حتي وقتي
    كه روي تخت بيمارستانند و قرار است ناهار
    را با هم بخوريم

    چون همانجا هم تمام فكر و ذكرشان اين است
    كه واي بچم خسته شد بسكه مريض داري كرد

    و چون هروقت باهاش بد حرف ميزنيم و دلش
    رو براي هزارمين بار ميشكنيم،چند روز بعد
    همه رو از دلش ميريزه بيرون وخودش رو
    گول ميزنه كه :‌بخشش از بزرگانه

    چون مادرند

      اكنون 2024-05-13, 1:50 am ميباشد