فروم ایساتیس

با سلام و عرض خسته نباشید شما میتوانین با عضویت در این سایت به امکانات دیگری دست پیدا کنید
عضویت در 10 ثانیه انجام میشود

انضم إلى المنتدى ، فالأمر سريع وسهل

فروم ایساتیس

با سلام و عرض خسته نباشید شما میتوانین با عضویت در این سایت به امکانات دیگری دست پیدا کنید
عضویت در 10 ثانیه انجام میشود

فروم ایساتیس

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
با سلام خدمت کاربران و میهمانان ازین به بعد میتونین جدید ترین موضوعات رو در سام سایت مشاهده کنید

    نامه های عاشقانه

    isatice
    isatice
    Site Director-General
    Site Director-General


    افتخارات : 6 4
    جنسيت : ذكر
    تعداد پستها : 464
    امتياز ها : 1216
    تشكر : 9
    تاريخ عضويت : 2010-06-04
    سن : 31

    نامه های عاشقانه Empty نامه های عاشقانه

    پست من طرف isatice 2010-10-21, 10:32 am

    لحظه نبودن نيستن ها ، اگر منت مى نهى بر کلام من ، با حترام سلامت مى گويم

    و هزار گلپونه بوسه به چشمانت هديه مى دهم. قابل ناز چشمانت را ندارد.

    ديرروز يادگارى هايت همدم من شدند و به حرفهاى نگفته من گوش دادند.

    و برايم دلسوزى کردند. البته به روش خودشان که همان سکوت تکرارى بود و

    يادآورى خاطرات با تو بودن.

    دست نوشته ات را مى بوسيدم و گريه مى کردم. زيبا ، به بزرگى مهربانى ات ببخش

    که اشکهايم دست خطت را بوسيدند. باز هم ستاره به ستاره جستجويت کردم.

    ولى نيافتمت.

    از کهکشان دلسپردگى من خسته شدى که تاب ماندن نياوردى و بى خبر رفتى ؟

    مهتاب کهکشان نيافتنى من ، آنقدر بى تاب ديدنت شده ام که دلتنگى ام را به قاصدک سپردم

    و به هزار شعر و ترانه رقصان به سوى تو فرستادم.

    روزها و شبها به دنبالت آمدند و تو را نديدند. قاصدک هم برنگشت.

    شايد او هم شيفته نگاه مهربانت شد. باشد،

    اشکالى ندارد. تو عزيزى ، اگه يه قاصدک هم از من قبول کنى ، خودش دنيايى است.

    کاش ياسهايى که برايت پرپر شدند و به سويت آمدند، دوست داشتنم را برايت آواز

    کنند.کاش باران بعد از ظهرهايت، تو را به ياد اشکهاى من بيندازد.

    نازنين ، هر پرنده سفر کرده اى از تو مى خواند و هر غنچه اى که مى شکفد،

    نام تو را بر زبان مى آورد. نيم نگاهى به روزهاى تنهايى ام کن و

    لحظه هاى زرد و بى صداى مرا تو آبى و ترانه باران کن.

    بگذار باز هم قاصدک ترانه هاى من در هواى دلتنگى تو پرواز کند.

    همين حوالى بى قرارى ها باز هم گلهاى بى تابى شکفته.

    زيبا ، امشب ، شام غريبان عاشقانه من و تو است. به

    يادت مثل شمع مى سوزم و ذره ذره وجودم آب مى شود.

    تو هم به ياد بى تابى هايم شمعى روشن کن و بگذار مثل من بسوزد.

    مهربانى باران ، يادم کن در هر شبى که بى ستاره شد.

    isatice
    isatice
    Site Director-General
    Site Director-General


    افتخارات : 6 4
    جنسيت : ذكر
    تعداد پستها : 464
    امتياز ها : 1216
    تشكر : 9
    تاريخ عضويت : 2010-06-04
    سن : 31

    نامه های عاشقانه Empty رد: نامه های عاشقانه

    پست من طرف isatice 2010-10-21, 10:34 am

    عاشقانه ترين نگاهم را روي قايقي از باد نشاندم و

    پارو زنان سوي تو فرستادم

    وقتي به ساحل نگاه تو رسيد

    تو چشمانت را بستي

    و قايقم ، غرق شد
    isatice
    isatice
    Site Director-General
    Site Director-General


    افتخارات : 6 4
    جنسيت : ذكر
    تعداد پستها : 464
    امتياز ها : 1216
    تشكر : 9
    تاريخ عضويت : 2010-06-04
    سن : 31

    نامه های عاشقانه Empty رد: نامه های عاشقانه

    پست من طرف isatice 2010-10-21, 10:35 am

    من از ركود عشق در خروشم اگر دروغ ميگم بزن تو گوشم
    تو قلب هيچكي عشق بي ريا نيست حجب و حيا تو چشم آدما نيست
    كشته دلبرندو ارتباطش فقط براي برخي از نكاتش
    پرنده پر كلاغ پر صداقت از وجود آدما پر
    دلا قسم بخور كه مردي كه ديگه گرد عاشقي نگردي
    ما توي صحبت رك و راستيم داداش عشق اگه اينه ما نخواستيم داداش
    حالا كزاوي به شما ارزوني عشق ريايي به شما ارزوني
    اينا كه من ميگم همش شعاره عشق و محبت شاخو دم نداره
    مهم فقط نحوه ارتباطه اينكه اين همه سرش بساطه
    نازو ادا هميشه بوده جونم حجب و حيا هميشه بوده جونم
    آدمو تو فكرو خيال گذاشتن وقت قرار آدمو غال گذاشتن
    وعده اينكه من زن تو ميشم وصله چاك پيرهن تو ميشم

    حر فاي داغ و پخته و تنوري چه از طريقه نامه يا حضوري
    با اون همه قدو ايالتو قربون با اون همه قولو قرار پيمون
    كه با من غمزده داشتي رفتي تو كوچتون باز منو كاشتي رفتي
    چقدر وعدهاي بي سرانجام چقدر توي كوچه عرض اندام
    چقدر حرفاي عاشقانه چقدر آه و ناله شبانه
    چقدر گريه هاي توي پستو چقدر وصف خالو خط ابرو
    خلاصه عشقو عاشقي همين هست اما تو تعريفش هميشه دعواست
    اين روزا عمر عاشقي دو روزه ان شا... پير عاشقي بسوزه
    بلا به دور از اين دلاي عاشق كه جمعه عاشق ندو شنبه فارغ
    گذاشته روي ميز من يه پوشه كه اسم عشقاي بنده توشه
    زري- پري- سكينه-زهره-سارا وجيحه و مليحه و ثريا
    نگين و نازي وشهين و نسرين مهين و مهري وپرند و پروين
    چهارده فرشته و سه اختر يه ليلي و دو اشرف و دو آذر

    درون اين ليست با عده اي آدم كه اسمشون يادت نيست
    گذشته دوراني كه ما يكي بود خدا و عشق و آدما يكي بود
    نامه مجنون به حضور ليلي ميرسه اينترنت يو ايميلي
    شيرين ميره ميشينه پيش فرهاد روي چمن تو پارك بهجت آباد
    تو كوچه دعوا ميشه و غوغا چهار تا يوسف سر يه زوليخا
    ,...
    isatice
    isatice
    Site Director-General
    Site Director-General


    افتخارات : 6 4
    جنسيت : ذكر
    تعداد پستها : 464
    امتياز ها : 1216
    تشكر : 9
    تاريخ عضويت : 2010-06-04
    سن : 31

    نامه های عاشقانه Empty رد: نامه های عاشقانه

    پست من طرف isatice 2010-10-21, 10:37 am

    مي خواهم باشم! براي چشمانت! كه ستاره شبهاي تاريك من است!

    براي شنيدن خنده هايت ، براي تصور آينده هاي هنوز نيامده!

    آينده هايي كه هرگز نخواهند آمد و فقط در تصور ما شيرين است!

    چه فرق مي كند؟ چه واقعي چه تصور!

    خنده هاي توست كه دلهره هاي هميشه ام را مي ربايد!

    مي ربايد و از همه حس ها آنچه به من برمي گرداني شادي و آرامش است…بخند!

    به خاطر كودكاني كه امشب در هر جايي از دنيا متولد شده اند.

    تو كه مي خندي ، زمين آبستن كودكاني از جنس لبخند مي شود!

    كودك كه باشي به خاطر كودكان كه بخندي

    به كودك بودنهاشان كه مي خندي زيبا مي شوي .

    بعد بشين در گوشه اي خلوت از تنهايي هايت شعرهايم را بخوان و باورم كن.

    مرا و عشقم را! آنوقت ايمان دارم كه از اين بيشتر شاعر مي شوي!

    كودكي اگر كه كرده باشي

    اگر كه چهار دست و پا در آفتاب روي خاكهاي حياط رفته باشي!!!!! و

    به ريش دنيا خنديده باشي! و رفته باشي ،

    به اينهمه قصاوت كه خنديده باشي

    آنوقت حتما شاعر مي شوي!كودكي اگر كه كرده باشي…
    مي خواهم بمانم ! ماندنم گران اگر كه تمام شود حتي!

    دارم كودكي هايم را به ياد مي آورم!

    تو كه مي خندي جهان به زيبايي لبخند حقيقي كودكيهايم مي شود…
    كودكي نكرده ام، سالهاست. حالا كه مي تواني ،

    حالا كه فقط تو مي تواني بخندانيم ، بخند كه دارم باز ميگردم به كودكي…
    به روزهاي خنده هاي واقعي ، به روزهاي مهربانيهاي بي مهابا،

    به آن روزهايي كه هنوز جدايي را نمي دانستم كه چيست…

    چه اهميت دارد كه كودكي كرده باشم يا نه، چه اهميت دارد؟

    تو كه باشي تو كه مي خندي دوباره كودك مي شوم… .

    بخند…با من …براي من…همين!

    هنوز دوستت دارم و هنوز همين براي ادامه حياتم كفايت مي كند…
    isatice
    isatice
    Site Director-General
    Site Director-General


    افتخارات : 6 4
    جنسيت : ذكر
    تعداد پستها : 464
    امتياز ها : 1216
    تشكر : 9
    تاريخ عضويت : 2010-06-04
    سن : 31

    نامه های عاشقانه Empty رد: نامه های عاشقانه

    پست من طرف isatice 2010-10-21, 10:38 am

    می نویسم از تو

    از تو ای شادترین ای تازه ترین

    ....نغمه عشق

    تو که سبزترین منظره ای

    تو که سرشارترین عاطفه را

    .نزد تو پیدا کردم

    وتو که سنگ صبورم بودی

    در تمام لحظاتی که خدا

    ....شاهد غصه و اندوهم بـــود

    !بـــه تو می اندیشم

    !بـــه تو می بالم

    و از تو می گیرم

    هر چه انگیزه درونم دارم

    من شباهنگام

    آن دم که تو را نزد خود می بینم

    بهترین آرامش

    برترین خواهش و احساس نیاز

    ....در دلم می جوشد

    !روزها می گذرد

    .عشق ما رو به خدایی شدن است

    رو به برتر شدن از هر حسی

    .که در این عالم خاکی پیداست

    دوســــــــــــتت می دارم

    .....از همین نقطه خاکی

    تا عرش

    دوســــــــــتت می دارم
    .....از زمین تا به خدا
    isatice
    isatice
    Site Director-General
    Site Director-General


    افتخارات : 6 4
    جنسيت : ذكر
    تعداد پستها : 464
    امتياز ها : 1216
    تشكر : 9
    تاريخ عضويت : 2010-06-04
    سن : 31

    نامه های عاشقانه Empty رد: نامه های عاشقانه

    پست من طرف isatice 2010-10-21, 10:39 am

    نامه ی تو چقدر زیبا بود

    نامه ی تو چقدر زیبا بود

    هر خطش را سه مرتبه خواندم

    بعد آن را به روی یک دفتر

    تا نخورده قشنگ چسباندم

    نامه ی تو چقدر خوشبو بود

    بوی گل های رازقی می داد

    حرفهایت هنوز هم عطر پاییز عاشقی می داد

    گفته بودی عجیب که دلتنگی

    دل من هم برای تو تنگ است

    پیش من هم غروب دلتنگ است

    پیش من هم طلوع بی رنگ است

    خوشم آمد چقدر دانایی

    خوشم آمد چقدر دانایی

    حالی از حال من نپرسیدی

    ولی از پشت قاب دلتنگی

    زردیم را چه زود فهمیدی

    یاس زرد دو خانه آن ور تر

    داشت دیشب تو را دعا می کرد

    تشنه بود و نبودی و او داشت

    التماس پرنده ها می کرد

    گفته بودی ز دوری باران

    باز هم درد مشترک داریم

    تا بخواهی شقایق تشنه

    گل سرخ پر از ترک داریم

    دوریت کار دست من داده

    فاصله میان ما کم نیست

    هیچ کس روزگارو اقبالش

    مثل ما بی نشان و مبهم نیست

    فکرت اینجا میان گلدان است

    جلوی چشم آرزو هایم

    تو خودت را به جای من بگذار

    تو خودت را به جای من بگذار

    تو دلت سوخت من چه تنهایم

    سالها می شود که با عکست

    توی این شهر زندگی کردم

    با یکی دو تماس کوتاهت

    ماه ها رفع تشنگی کردم

    ولی آخر چقدر بنشینم

    نامه ای حرف روشنی چیزی

    گل خشکی میان این کاغذ

    که به آن وعده ای بیاویزی

    بنویس از خودت از این نامه

    دو سه خط مختصر فقط فهرست

    فقط این بار خواهشی دارم

    عکس تازه برای من بفرست

    بنویس از خودت از این نامه

    دو سه خط مختصر فقط فهرست

    فقط این بار خواهشی دارم

    عکس تازه برای من بفرست

      اكنون 2024-04-28, 9:39 am ميباشد